۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

آیت منتظری برای حق و انسانیت زیست وبرای عدالت وآزادگی مبارزه کرد

تقدیم به جنبش زنان
آزادیخواهان دمکراسی
زندانیان سیاسی ,دانشجویان دانشگاها اساتید
سید محمد خاتمی , دکتر محسن کدیور ,دکتر محسن سازگارا , جناب تقی زاده , علیر ضا نوری زاده و.........................

من خبر را در ساعت30/6 بعد از ظهر یک شنبه 29/9/88 در تاکسی که به سمت کارگر شمالی امیر آباد در حرکت بودم در یافت کردم وبی اختیار 2 بار اشک ریختم
به یاد روزی که نشست سیاسی با حضور جوانان دختر وپسر برای دفاع از حقوق ایشان برگزار نمودیم ومن مجری بودم
به یاد روزها وشبهای شوم بیداد که با دوستانم در تجمعات و زندانیان سیاسی و حبس و...........................................

بعضی وی را پدر خوانده اند ولی من اورا پدر نمیخوانم
روزی که مجاهدین خلق طالقانی را پدر می خواندند سیاست بی پدر مادر بود اما اکنون سیاست استبداد واقتدارگرای ایران هم پدر دارد هم مادر وپدر بزرگ ومادر بزرگ هم دارد وبلکه جد پدری ومادری نیز پیدا کرده ومن در لبه های تیغ هزارها کاریز ماتیک آسیب دیدم واین 3قلم آن است
من آیت منتظری را فیلسوف مهاتما می خوانم
برای حق وانسانیت زیست وبرای عدالت وآزادگی مبارزه کرد
2وجه مشترک ایشان در عرصه سیاست "1-تضییع حقوق ایشان 2- حقوق بشر وازادی

روحش شاد و دلم گرفت از این مهمانخانه................................

وبا این ابیات شعر جملات را به پایان می برم
شب است وپاسها از شب گذشته است
میهمانان جای را کرده اند خالی , دیر گاهی است
میزبان در خانه اش تنها نشسته
در نی آجین جای خود بر ساحلمتروک می سوزد اجاق او
اوست مانده, اوست خسته
مانده زندانی به لبهایش
بس فراوان حرفها اما
باتو اینایخود در این شب تاریک پیوسته
چون سراغ از زندانی نمی گیرند
میزبان در خانه اش تنها نشسته

زمستان 1336 نیما یوشیج
.......................................

شب , همه شب شکسته خواب به چشمم
گوش برزنگ کاروانستم
با صداهای نیم زنده زدور
همعنان گشته ,همزبان هستم
جاده اما زهمه کس خالی است
ریخته بر سر آوار آوار
این منم مانده به زندان شب تیره که باز
شب همه شب
گوش بر زنگ کاروانستم

تجریش آبان 1337 نیما یوشیج

پروین ثریا , دبیرستان ,دانشجو , زنان ایران وجهان, گیتی لاین جلائی جنبش چپ آنلاین bبپرین برزین
پنج شنبه 3/10/88 ساعت 6/30 تا 7/ 39

من منتظری را مها تما فیلسوف می خوانم

تقدیم به جنبش زنان , آزادیخواهان دمکراسی , پسران آیت منتظری
دانشجویان دانشگاهها ,فرهنگیان , اساتید ,زندانیان سیاسی ,مردم اصفهان , نجف آباد اصفهان , سید محمد خاتمی , احزاب سیاسی , دکتر محسن سازگارا علیرضا نوری زاده و
..................................شنیدم خبر را در ساعت 30/6 بعد از ظهر روز یکشنبه29/9/88 و2بار بی اختیار2بار اشک ریختم ونوشتم این پیام را در تاریخ 30/9/88 در ساعت 5 تا 7 بعد از ظهر روز دوشنبه
من صدای منتظری را در سال 57 شنیدم ,با مجاهدین خلق شنیدم و در متن اجتماع با دانش آموزان شنیدم
من منتظری را در متن سالهای 57 تا 70 با دانش آموزان ودانشجویان می شناسم واورا با جامعه سال 56 تا 60 می شناسم
آن چیزی که وی درد و رنج آن را داشت سانسور وافراطی گری بود وبرای مخالفت با آن بها داد
حد اقل من 20 سال را در متن اجتماع وفرهنگ با جوانان دختر وپسر از نزدیک در نشست های سیاسی و بحث های اجتماعی ارتباط تنگاتنگ داشتم ودرد آن ایسم افراطی که 2 نسل سوخته وزندانی می شوند ویا در کتابخانه وطبقات خانه حبس میشوند با وضع بد تر از زندانی حبس میکنند درد منتظری سبز و سبزینه گرایی نبود من منتظری را از میدان فاطمی وقتی که عکس های او را بر زمین ریختنند می شناسم از مدارس و دانشگاهها تا آ رامش جنگ کردستان شیعه و سنی وتا تالار وحدت مراسم ناصر عبد الهی سال 85 با جمعی از جوانان که گفتگو میکردم
درد منتظری تنها از مخالف نبود بلکه از آن هواداران و پیروان دینداری افراطی بود که روزی وی را سانسور کردند حالا شعار دفاع از منتظری می دهند
منتظری از آن سانسور وایسمی کاریز ماتیک رنج برد که جوانان را در کما فرو برد وانان را به دار آویخت
بعضی وی را پدر خوانده اند ولی من اورا مهاتما فیلسوف می خوانم

برزین جلائی آنلاین
پروین, پریسیما گیتی لاین3/10/88 پنج شنبه ساعت 5 تا 5/50